معمولا پرورش دهنده های زنبورعسل به طور مکرر دو اصطلاح رو می شنون، ملکه های هیبرید یا دورگ، و نژاد خالص.
خیلی وقت ها از معنای این کلمات سوء استفاده میشه، مثلا میگن هیبرید بده، فقط نژاد خالص، یا به هر چیزی که از یک ملکه مثلا خالص و نرهای نامعلوم تولید شده باشه میگن هیبرید، و یا چیزهای مشابه. من اینجا سعی می کنم به زبان ساده ای که خودمم بفهمم! توضیحش بدم. البته خیلی خیلی خلاصه.
در گذشته زنبورعسل غربی (Apis melliera) یا همین زنبورعسلی که ما در ایران توی کندوهامون داریم، به زیر گونه ها یا نژادهای مختلفی تقسیم می شده. مثلا در ایران نژاد مدا، در شمال غرب ایران و منطقه قفقاز، نژاد قفقازی، در آلمان و فرانسه زنبور سیاه اروپایی، در ایتالیا و بخشی از جنوب آلمان زنبور ایتالیایی، و در کوهستان کارنیولان که محدوده ای بین چند کشور اتریش، اسلونی، مجارستان و ... نژاد کارنیولان یا همان کارنیکا زندگی می کرده (البته اینا همه ی نژادها نبودن). عوارض طبیعی مث تفاوت مراتع و اقلیم زیستگاه ها، کوه ها، دریاها، رودخانه ها و کویرها تا حد ممکن مانع از گسترش و اختلاط این بین این نژادها می شده. به طور مثال کوه های آلپ مانع از اختلاط نژادهای ایتالیایی (لیگوستیکا)، سیاه اروپایی و کارنیولان (کارنیکا) با هم می شد و اینطوری تا مدت های طولانی و قبل از جابجایی های ملکه و کلنی توسط زنبورداران، نژادها تا حد زیادی خالص مونده بودن و اگر هم ناخالصی وجود داشت، صرفا در مرز زیستگاه دو نژاد بود و بس! در این مدت زمان نژادها کاملا مستقل از هم تکامل پیدا کردن و با منطقه ای که در اون زیست می کردن سازگارتر شدن. اما این نژادها با اینکه با هم تفاوت های زیادی دارند، اما نمیشه گفت به صورت تمام و کمال به درد زنبورداری به سبک امروزی می خورن.
مفهوم نژاد در زنبورعسل با مفهموم نژاد در دیگر حیوانات متفاوت است!
یک نکته مهم رو هم اینجا اضافه کنم، اون هم تفاوت مفهوم نژاد در زنبورعسل و دیگر حیوانات مثل گاو، گوسفند، مرغ و سگه. وقتی از یک نژاد زنبورعسل صحبت می کنیم، ناخودآگاه داریم در مورد جمعیت هایی با تنوع زیاد و تفاوت های بسیاری در داخلشون حرف می زنیم. دلیلش هم این بوده که در اینجا همه چیز بر اساس انتخاب طبیعی صورت گرفته و بشر نقشی در تمایز این نژادها نداشته، برای همین هم همه نژادهای زنبورعسل ممکنه رفتارهای نچسب و ناپسند هم داشته باشن. اما وقتی در مورد نژادهای گاو یا سگ صحبت می کنیم، ناخودآگاه از یک انتخاب مصنوعی هوشمندانه که توسط اجداد ما انجام شده صحبت می کنیم. توی هر کدوم از این نژادها تنوع به نسبت نژادهای زنبورعسل خیلی کمه. برای مثال وقتی میگیم سگ دوبرمن، تقریبا از یک سگ با یک خصوصیات ظاهری و رفتاری بسیار بسیار مشابه سخن میگیم. ولی وقتی میگیم نژاد مدا، داریم از شش اکوتیپ صحبت می کنیم، یعنی حتی در داخل یک نژاد از زنبورعسل هم تفاوت بسیار زیاده. مثال های دیگری هم در مورد خصوصیات ظاهری نژادهایی مثل کارنیکا وجود داره که من بهش نمی پردازم.
برای اینکه این نژادها بهره ورتر بشن و قابلیت استفاده از اون ها در زنبورداری تجاری ایجاد بشه، یک سری کارهایی در زمینه "انتخاب" و بعد از اون در زمینه "پرورش" روشون صورت می گیره. دو تا از مهمترین استراتژی های پرورشی، تولید لاین و تولید ملکه های هیبریده.
پرورش لاین
این روش متداول ترین روش در بین پرورش دهندگان ملکه در دنیا به شمار میاد. به زبان ساده یعنی انتخاب و اصلاح در جمعیت های بسته و نسبتا کوچک! در یک کلام میشه گفت پرورش ملکه از بهترین کلنی ها! یکی از قدیمی ترین تجربه های موفق پرورش لاین به سال 1930 میلادی بر می گرده. اون موقع یک پروژه 4 ساله تولید لاین انجام شد و در طول اجرای این پروژه عملکرد کلنی ها از 68 کیلوگرم به 180 کیلوگرم افزایش پیدا کرده بود. شاخ غول رو هم نشکسته بودن! کارشون بر این اساس انجام شد که ملکه های برتر انتخاب و تکثیر شدن، ملکه های ضعیف هم حذف شدن.
پرورش لاین یک "عیب" مهم و یک "محدودیت" داره. عیبش اینه که ممکنه خیلی زود به همخونی برسیم. برای همین تاکید من به کار جمعی و تبادل ملکه های مادری در بین زنبورستان های همکاره.البته میشه از تکنیک اصلاح در جمعیت های بسته هم استفاده کرد که به وقتش میگم. محدودیتی هم که گفتم بر می گرده به اینکه نمیشه همه ی صفات خوب رو در یک ملکه جمع کرد، مثلا اگر 5 تا صفت رو در نظر داشته باشیم، در آخر کار ملکه های لاینی داریم که هر کدوم منبع خوبی برای دو سه تا از اون صفت ها هستند.
تولید هیبرید
این روش در عین اینکه می تونه خیلی موثر باشه، نیاز به دقت و دانش فنی زیادتری داره.
شاید بپرسید چرا هیبرید درست می کنن؟ پژوهش های مختلف نشون داده وقتی دولاین "خالص" رو با هم تلاقی بدیم. نسلی که ازشون متولد میشه می تونه 34 تا 50 درصد بیشتر از میانگین والدین خودش عمل بکنه. یعنی مثلا اگر لاین شماره یک 10 کیلو عسل بده، لاین شماره دو 12 کیلو، هیبرید حاصل از این دولاین می تونه از 14 تا 17 کیلو عسل بده. و از اون مهمتر، ملکه های هیبرید تولید شده از لاین های خالص، هم مجموع صفات بهتری رو در کنار هم دارن، و هم یکدست ترن. در واقع هیبریدها زنبورهای تجاری به حساب میان، این مساله فقط در مورد زنبور نیست و در مورد دام های و گیاهان زراعی هم تا حد بسیار زیادی صادقه.
به این مثال دقت کنید: اگر "یک نر خالص" با یک "ملکه خالص" جفتگیری کنه، حاصل میشه زنبورهای کارگر هیبرید، نه کندوی هیبرید! چون هنوز ملکه خالصه و فقط چون اسپرم هاش از یک نر دیگه آمده، کارگرهای حاصل از اون هیبرید میشن! پس میان وقتی این ملکه تخم گذاشت پیوند میزنن و ازش ملکه های باکاره تولید می کنن، و این دفعه یک ملکه ی باکره هیبرید داریم که قراره جفت گیری کنه، حالا کلنی حاصله از این ملکه هم هیبرید به حساب میاد، چون هم زنبورهای کارگر و هم ملکه هیبرید هستند. اینی که گفتم یکی از ساده ترین روش های هیبرید گیری بود.
مهم ترین عیب هیبرید ها هم اینه که توانایی انتقال صفات خودشون رو به خوبی ندارن، و نمیشه ازشون نسل کشی کرد و باید پس از هر دوره ملکه ها مجددا تعویض بشن، دلیلش رو هم ان شالله توی پست بعدی میگم. در واقع تولید ملکه هیبرید، ایستگاه پایانی تولید ملکه به حساب میاد.
پس اینی که ما توی ایران بهش میگیم هیبرید چیه؟
گفتم که از تلاقی دو یا چند لاین خالص هیبرید تولید میشه. طبیعیه که اون لاین ها هم باید مادری باشن (بریدر). حالا وقتی یک ملکه که ناخالصه (و توی ایران معمولا خیلی ناخالصه!) و مادری هم نیست. نتیجه چیزی نیست بجز ملکه های بی پشت یا ملکه های بی نژاد ("بی رگ" رو میشه در مقابل هیبرید یا "دورگ" استفاده کرد - توی سگ همون بی نژاد یا "پست نژاد" کاربرد داره). در اصطلاح انگلیسی بهشون مونوگرل (Monogrel) میگن. نکته ی بدترش اونه که یک ملکه هیبرید تجاری به اسم ملکه مادری وارد میشه، بعد ازش ملکه پرورش داده میشه، بعد به صورت جفت آزاد در ایران جفت میره! و در آخر نتیجه اصلا قابل پیش بینی نیست.
در پست بعدی، کمی بیشتر و مفصل تر در مورد هیبرید صحبت می کنم.